انوری...
اي مردمان بگوييد آرام جان من کو
راحت فزاي هرکس محنت رسان من کو
نامش همي نيارم بردن به پيش هرکس
گه گه به ناز گويم سرو روان من کو
در بوستان شادي هرکس به چيدن گل
آن گل که نشکفيدست در بوستان من کو
جانان من سفر کرد با او برفت جانم
باز آمدن از ايشان پيداست آن من کو
هرچند در کمينه نامه همي نيرزم
در نامه بزرگان زو داستان من کو
هرکس به خان و مانی دارند مهربانی
من مهربان ندارم نامهربان من کو
+ نوشته شده در سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 20:53 توسط Bita
|
اینجا من هستم؛ سکوتی محض